نیکانیکا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

شروع یک زندگی جدید

فصل تولد دخترم

پاییز برگ خش خش می کند باد هو هو می کند برگ های زرد را باد جارو می کند می رسد از مدرسه باز هم آواز زنگ آمده از راه دور فصل پاییز قشنگ     ...
26 مهر 1393

قصه هایی که مامان می خونه

دختر گلم نیکا عاشق کتاب قصه و خوندن شعر هستش ... زمانی که براش شعر می خونم با دقت زیادی گوش میکنه و با من زمزمه می کنه . میخوام از این به بعد شعر ها و قصه هایی که واسش می خونم رو اینجا بزارم شاید یادگاری بمونه ... حسنی نگو یه دسته گل توی ده شلمرود حسنی تک و تنها بود حسنی نگو بلا بگو تنبل تنبلا بگو موی بلند روی سیاه ناخن دراز واه واه واه نه فلفلی نه قلقلی نه مرغ زرد کاکلی هیچکس باهاش رفیق نبود تنها روی سه پایه نشسته بود تو سایه باباش میگفت: حسنی میای بریم حموم؟ نه نمیام نه نمیام سرتو می خوای اصلاح کنی؟ نه نمی خوام نه نمی خوام کره الاغ کدخدا یورتمه می رفت تو کوچه ها الاغه چرا یورتمه میری؟ دارم میرم بار ببرم د...
26 مهر 1393

روزهای 2 سالگی

نیکای من الان روزهای آخر 2 سالگیش رو میگذرونه و خیلی خیلی دوست داشتم که براش تولد بگیرم اما امسال بنا به دلایلی نمیشه و ایشالا سال دیگه جبران می کنم ... فردا تولد دختر نازمه و از خدا فقط سلامتیش رو میخوام ...                 اگه بشه واسش کیک میبرم مهدش فکر کنم بیشتر خوش بگذره ...
17 مهر 1393

نیکا درسرزمین رویایی

93/7/11  نیکا خانووم با آقا رادین را بردیم سرزمین رویایی ...از نظر ما عالی بود فکر کنم به بچه ها هم خیلی خوش گذشته باشه ...     ...
17 مهر 1393
1